-
عهد
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1387 09:55
چه حرفای قشنگی وقتیکه عهد می بستی چشمم به چشمات بود و دست تو دستم میذاشتی چه روزای غریبی ای دنیا بی فریبی؟ زشت وقشنگ یه موقه ها رنگاوارنگ چه آدم دورنگی میمیری از یه رنگی؟ دلم میگه اسیری یه روزیم میمیری اون روزه که اون دنیا فقط منو میبینی
-
تابستون
سهشنبه 5 شهریورماه سال 1387 16:56
حتی تو تابستون گرم میشه هوا ابری بشه سیاه وسرد بارونی بشه دل همه سنگی بشه نگاها بیرنگ بشه میشه خاطره ها گم بشه میشه دستامون واسه همیشه جدا بشه تو تابستون که میگن دنیا رنگی میشه دنیای یکی میتونه بیرنگ بشه میشه بارونی که میخواد بباره قطره اشک یک آدم تنها باشه اگه اینجوری باشه کاشکی هیچ وقت تابستون نباشه
-
تنهایی
دوشنبه 21 مردادماه سال 1387 14:53
فرصتی نیست برای من وتو که از شبی غریب برسیم به صبح زیباوقشنگ فاصله بین منو تو یک سپیدار بلند قلبهامان نزدیک دست هامان خالی چشم هامان دریا پر شد ازاشک جدایی روزگاری سرد قلب مارا دزدید مهربانی گم شد لحظه هامان اکنون لحظه ی تنهایی ست
-
نگاه عاشق
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 12:35
نگاهی بکن به این دنیا به این آسمان به این شهر به این روزگار به این عشق تلخ به اشکی که در گوشه چشم هر عاشقی ست به خاک افتاده در زیر پای آدمی ست نگاهی بکن عمر ما میرود در این بین فقط عشق ما ماندنیست
-
نامه
دوشنبه 7 مردادماه سال 1387 12:37
فقط از روی عادت این نامه رو نوشتم اینکه دوست داشتم و هیچوقت تنهات نذاشتم فکر روزای رفته روزای تلخ وخنده روزای بی ادعا که رفته برنگشته فکر خودم که خستم کنج اتاق تو تنهاییم نشستم حرفم بوده عاشقی اما دلمو شکستن تویی که میگی حرفم همش دروغه کاشکی میدیدی بی تودنیام برام مثل زندونه
-
تنهایی
شنبه 22 تیرماه سال 1387 09:45
باشه اشکالی نداره اگه تو دلمو شکستی اگه جای خنده رو لب اشکو تو چشام گذاشتی دیگه هیچکسو ندارم واسه تنهایی شبهام کاشکی تو پیشم میموندی آخه من بدجوری تنهام
-
دل دیوونه
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 11:56
یه دل ساده مهربون تنها روزگاری داشت شاد وبی همتا تا تو اومدی پاتو گذاشتی توی لحظه هاش حتی تو شباش خدا می دونه چقدر خوشحال بود دل دیوونه با تو مهربون با تو خدا بود هرروزو هر روز کارش دعا بود واسه موندنت اما تو هر روز دورتر می شدی از این دل ما تا اینکه رفتی بی خدافظی واسه همیشه. حالا این دلم خسته وتنهاست عشقی نمیخواد...
-
بی تو
سهشنبه 11 تیرماه سال 1387 08:46
بی تو دلم میگیره به خدا اگه نباشی زندگیم سرد وتاریک بدون توآخه نمیشه عشق من. تو خاطرات با تو دستام دستاتو گرفتن اما نمیدونم چی شد که حالا خالیه دستم تو برو عشق من نگو بی تو میمیرم برو دستاشو بگیر یه روز گریتو میبینم...
-
یه فصل جدید
دوشنبه 27 خردادماه سال 1387 09:12
یه فصل جدید برای من رفتن از اینجا از پیش تو دیگه نمی خوام بازی کنم مثل عروسک برای تو کاری ندارم با روزای گذشتم دیگه نمیخوام حرومش کنم اینه حرفم حتی اگه شد تنها میمونم واسه همیشه بهتر از اینه عمر من کنار تو تلف شه خوب میدونم همه حرفات دروغ بود کاری ندارم با کار تو ولی قلبت شلوغ بود ما رفتیم اما این نبود رسم رفاقت،ای...
-
از چه بگویم
جمعه 17 خردادماه سال 1387 11:13
از چه بگویم از روزگاری سرد که با آه و گریه ای داغ تر از گدازه هامی سوزد یا از انسانی تنها که با شاخه گلی پوسیده با اشک چشمانش کویر خشکی را سیراب میکند از چه بگویم که نارفیقی پشت چهره ای زیباست با خنجری نوک تیز چگونه زندگی کند انسان عاشق وقتی عشق مرده است وقتی حتی خاطره ها نیز به سادگی گذشتن ثانیه ها از یاد میرود...
-
دعا
سهشنبه 7 خردادماه سال 1387 20:30
امشب دعایی کردم واسه دل شکستم گفتم خدانگاه کن ببین تنهانشستم.. دعا نکردم این بار که برگردی کنارم تورفتی ازپیشمو کاریم باهات ندارم حالا اینجا تنها موندم از غم وغصه هم نخوندم خدارو شکر تا حالا چشم انتظارتم نموندم
-
آرزوی محال
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 19:38
روز غریب و تنهایی ست روزی که دل گرفت واشک می ریخت تاب وتوانم رسیده به پایان حالم خراب است ودلم تنها در این میان فاصله میان ما یک چیز است راه دوروچشمان من خیس است ای کاش میرسید آن روز زود که بمانم کنار تو من هرروز بی هدف میگردم از هوای دلت آرزویم فقط گرفتن دستانت کاش اینجا کنار من بودی کاش همیشه تا ابد مال من بودی
-
دیوار تنهایی
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 11:40
یه دیوار تنهایی از وقتی درست شد که توبی بهونه گذاشتی رفتی سردوتاریک شد همه ی دنیام خواستم بالا برم ازین دیوار تا اونو پشت سر بزارم شاید به تو برسم ولی تو از من دور می شدی وباهر قدم این دیوار بزرگتر شد من حالانمیدونم کجای این دیوارم ولی مطمئنم اگه دستم رها بشه دیگه زنده نمیمونم کمکم کن.....
-
شب
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 15:08
گریه امونمو برید چشمام جایی رو ندید غصه اومد کنارم رفت تو دل همیشه بی گناهم چرا این دل وشکستی مگه تو باهاش عهد وپیمون نبستی؟ بازم یه شب یه عاشق چشم دوخته به سقف خالی تا بشنوه تورویا بازم از تو صدایی .. ..
-
دلم خسته است
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1387 09:25
دلم خسته است ازین حضور گاه وبی گاهت ازین رویای مانده به دستان تنهایم ازین قلبی که از تنهایی اش در خود فرو ریخت دلم خسته است... برای اشکهایم مرهمی پیدا نکردم و برای با تو بودن لحظه ای تنهایی را...
-
دنیای خودم
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1387 09:24
روزهای بی تو بودن راتحمل کرده ام لحظه ها را با خیال تو،سر کرده ام چشم هایم را برای دیدنت تر کرده ام من فقط هر شب برای تو دعا می کرده ام ساعت تنهاییم را با یاد تو پرکرده ام فاصله ها را برای دیدنت کم کرده ام من فقط به دنیای خودم بد کرده ام
-
تنها برای خودم
دوشنبه 5 فروردینماه سال 1387 10:16
تنها برای خودم گریه میکنم تنها برای تنهایی ام تنها برای روزهای خوب با تو بودن است چقدر دلم گرفته باز شانه هایت را میخواهد ودستانت را ولی نیست ومن فقط گریه میکنم که چگونه رفتنت را باور کنم برای همیشه رفتنت برایم سخت است حتی گفتنش عذابم داد عذابی سخت که تا ابد با من خواهد بود
-
تنهاییِ من..
پنجشنبه 23 اسفندماه سال 1386 12:47
سعی در باور عشقی داشتم که همه چشم از آن میبستند باورم شد و گفتم که آن عشق چقدر شیرین است لحظه هام ثانیه هام همه درباورآن عشق، غرق شدند ومرا با خود برد تا تهِ چاهِ عمیقِ، تنهاییِ من..
-
دل من
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 14:28
ازغم دوری دلم رنجور شد خسته از فردای بی مجنون شد همه ی فاصله ها با گله ها وسعت یافت جای خنده روی لب خاطره شد خاطری تلخ که با گریه فرود آمدو با آهی سرد دل من را سوزاند ...
-
حرفای دلم
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1386 16:39
حرفای دلم رو گوش کن همش از تو میخونه نگا کن ببین چِجوری تَک وتنها میمونه. از خدا میخوام همیشه دلم پیشِ تو باشه دلِ خسته وتنهام بی تو زنده نباشه
-
پروانه ی من
شنبه 6 بهمنماه سال 1386 20:45
شمع پروانه میخواهد و من، پرِپروانه یِ خود سوزاندم آن شمع منم میسوزم ،خاموش شوم. تا پرِ پروانه یِ من خوب شود.
-
آرزوم
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 18:53
یه سنگ یه دست یه شیشه ای خدا تنهام همیشه یه روز یه شب یه دنیا پیش دل خستم بیا کارم حالم خرابه دنیام بی توسرابه آدم آینه یه رویا کردم برات باز دعا امشب فردا دوباره دل تنگم بیمار دستم دستت آرزوم همش رو کردی حروم
-
لحظه های تلخ
پنجشنبه 13 دیماه سال 1386 17:56
چه لحظه های تلخی چه روزای بی هدفی نمیدونم چی شدی توخیالم گم شدی تو آسمون بارونی ساعت بی هم زبونی چشمای خیس و بارونی انگار که تو نمی مونی...
-
دلم شکسته
جمعه 23 آذرماه سال 1386 16:44
دلم شکسته است ازین جهان تنگ و نگاه های سردِآدمها و آفتاب که گویی گرمی خود را با آه سرد من از یاد می برد شاید آفتاب نیز مرده است شبیه حس عاشقانه ای که سالها پیش در کنج این زمین سرد گم شد ولی هیچکس قطره اشکی نثارش نکرد!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 آذرماه سال 1386 11:57
اگه حتی یه روز به عمرم بمونه اسم تومطمئنم تو خاطرم خوب میمونه بی صدا تر از همیشس این دل خسته ی من مثل آیینه شکستس این دل خسته ی من چرا دستمو رها کرد یار بی وفای من ته وآخر یه راه بسته تنها موند این دل من.
-
ای خدا
شنبه 10 آذرماه سال 1386 13:22
ای خدا چشام براهه سنگینیه یه عالمه گناه رو شونه هامه ای خدا زمونه باهام نامهربونه زنده موندم تا حالا با یه بهونه زندگیم شده برام یه جور معما شده ام توی جوونیم تک و تنها ای خدا دلم میخواد همینو بدونه اون چرا گذاشت دلم تنها بمونه؟؟
-
ساعتای تنهایی
پنجشنبه 8 آذرماه سال 1386 20:18
عجب ساعتای بدی ین این ساعتای تنهایی چه سکوتیه تو دلم حیف اینارو نمیدونی دونه های اشکم میاد پایین از رو چشام حالا که نیستی همشون می ریزن روی زمین جلوی پام تو که نیستی دلم شده زندونِِ غم حالا که رفتی میشینم تو این زندون با یه دنیا غصه وغم.
-
لحظه های با تو بودن
پنجشنبه 8 آذرماه سال 1386 08:50
تو لحظه هایی که با تو نیستم دوست دارم ساعتا زود بگذره تا بیام پیشت تو لحظه هایی که با توام دوست دارم ساعت دقیقه بشه دقیقه ها ثانیه بشه ثانیه ها دیگه نباشه چون دلم میخواددونه دونه نفساتو بشمارم سرمو بذارم روی سرت چشماتو ببوسم بعد تورو در آغوش بگیرم تا با تمام وجودم احساست کنم یه بوسه رو لبات بذارموبهت بگم همیشه دوست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 آذرماه سال 1386 08:46
توی تیک وتاک ساعت رو دیوار لحظه ها آروم میان آروم میرن توی یک سکوت یه خلوت یه اتاق خاطراتم با تو باز میان میرن واسه دیدن دوباره ی تو باز تو خیالم گم میشم پیدا میشم آخه تو تمام رویای منی تا تورو نبینم آروم نمی شم..
-
عشق وعاشق
چهارشنبه 7 آذرماه سال 1386 15:19
از عشق چی میمونه جز یه تنهایی یه حسرت از عشق چی میمونه جزیه آرزو یه سکوت از عاشق چی میمونه جز یه رویا تا خود صبح از عاشق چی میمونه جز یه نگاه خیره به سقف تا همیشه تا دم مرگ.