ساعتای تنهایی من..

این وبلاگ برای ساعتای تنهایی منه...

ساعتای تنهایی من..

این وبلاگ برای ساعتای تنهایی منه...

تنهاییِ من..

سعی در باور عشقی داشتم

که همه چشم از آن میبستند

باورم شد و گفتم که آن عشق

چقدر شیرین است

لحظه هام ثانیه هام همه درباورآن عشق،

غرق شدند

ومرا با خود برد

تا تهِ چاهِ عمیقِ،

تنهاییِ من..

دل من

ازغم دوری دلم رنجور شد

خسته از فردای بی مجنون شد

همه ی فاصله ها با گله ها وسعت یافت

جای خنده روی لب خاطره شد

خاطری تلخ که با گریه فرود آمدو با آهی سرد

دل من را سوزاند ...