ساعتای تنهایی من..

این وبلاگ برای ساعتای تنهایی منه...

ساعتای تنهایی من..

این وبلاگ برای ساعتای تنهایی منه...

یه فصل جدید

یه فصل جدید برای من

رفتن از اینجا از پیش تو

دیگه نمی خوام بازی کنم

مثل عروسک برای تو

کاری ندارم با روزای گذشتم

دیگه نمیخوام حرومش کنم اینه حرفم

حتی اگه شد تنها میمونم واسه همیشه

بهتر از اینه عمر من کنار تو تلف شه

خوب میدونم همه حرفات دروغ بود

کاری ندارم با کار تو ولی قلبت شلوغ بود

ما رفتیم اما این نبود رسم رفاقت،ای خدا

کاری بکن که قلب اون

له بشه زیر دست وپا

از چه بگویم

از چه بگویم از

روزگاری سرد

که با آه و گریه ای

داغ تر از گدازه هامی سوزد

یا از انسانی تنها

که با شاخه گلی پوسیده

با اشک چشمانش کویر

خشکی را سیراب میکند

از چه بگویم که نارفیقی

پشت چهره ای زیباست

با خنجری نوک تیز

چگونه زندگی کند انسان عاشق

وقتی عشق مرده است

وقتی حتی خاطره ها نیز

به سادگی گذشتن ثانیه ها

از یاد میرود...

دعا

امشب دعایی کردم

واسه دل شکستم

گفتم خدانگاه کن

ببین تنهانشستم..

دعا نکردم این بار

که برگردی کنارم

تورفتی ازپیشمو

کاریم باهات ندارم

حالا اینجا تنها موندم

از غم وغصه هم نخوندم

خدارو شکر تا حالا

چشم انتظارتم نموندم