ساعتای تنهایی من..

این وبلاگ برای ساعتای تنهایی منه...

ساعتای تنهایی من..

این وبلاگ برای ساعتای تنهایی منه...

آرزوی محال

روز غریب و تنهایی ست

روزی که دل گرفت واشک می ریخت

تاب وتوانم رسیده به پایان

حالم خراب است ودلم تنها در این میان

فاصله میان ما یک چیز است

راه دوروچشمان من خیس است

ای کاش میرسید آن روز زود

که بمانم کنار تو من هرروز

بی هدف میگردم از هوای دلت

آرزویم فقط گرفتن دستانت

کاش اینجا کنار من بودی

کاش همیشه تا ابد مال من بودی

دیوار تنهایی

یه دیوار تنهایی از وقتی درست شد

که توبی بهونه گذاشتی رفتی

سردوتاریک شد همه ی دنیام

خواستم بالا برم ازین دیوار تا اونو

پشت سر بزارم

شاید به تو برسم

ولی تو از من دور می شدی وباهر قدم این دیوار بزرگتر شد

من حالانمیدونم کجای این دیوارم

ولی مطمئنم اگه دستم رها بشه

دیگه زنده نمیمونم

کمکم کن.....